مدیریت در سازمانهای یادگیرنده
مدیریت در سازمانهای یادگیرنده: سازمانهای یادگیرنده واقعی به طور فعالانهای با طراحی اصولی و نه بر مبنای شانس و تصادف فرآیند یادگیری را مدیریت میکنند. سازمانهای یادگیرنده مدیریت فرآیند یادگیری را از طریق پنج فعالیت عمده زیر انجام میدهند: حل مسئله به طریق سیستماتیک آزمایش کردن با شیوه های نوین مورد استفاده دیگر سازمانها، و انتقال سریع و موثر دانش در پیکره سازمان با ایجاد سیستمهای و فرآیندهایی که از این فعالیتها پشتیبانی به عمل آوردند و آنها را در بافت عملیات روزمره سازمان نهادینه کنند، سازمان ها میتوانند یادگیری را با اثر بخشی بیشتری مدیریت کنند( آبکنار، 1386،ص22).
بلید[1] (2000) این پنج فعالیت را بدین گونه تعریف می کند:
1- حل مسأله به طریق سیستماتیک
این فعالیت نخستین و زیربنایی ترین فعالیت برای مدیریت فرآیند یادگیری سازمانی است و تا حد زیادی مبتنی بر فلسفه و شیوههای مدیریت کیفیت است ایده های زیربنایی و پذیرفته شده در این فعالیت عبارتند از :
- استفاده از شیوه های عملی در تجزیه و تحلیل مسائل به جای حدس و گمانه زنی
- تأکید بر استفاده از داده های معتبر برای تصمیم گیری به جای مفروضات و حدسیات ذهنی
- استفاده از ابزارهای آماری ساده از قبیل نمودار علت- معمولی برای سازماندهی دادهها و استنتاج نتایج.
2- آزمایش کردن
این فعالیت شامل کاوش و آزمون سیستماتیک دانش جدید است تأکید بسیار زیادی بر استفاده از روش عملی در آزمایش کردن دارد. تفاوت اساسی میان آزمایش کردن و فرآیند حل مسئله در این است که آزمایش با فرصت برانگیخته میشود و متوجه توسعه افقهای جدید فراسوی سازمان است، در حالی که حل مسئله معطوف به مسائل و مشکلات جاری سازمان است.
3- یادگیری از تجارب قبلی
سازمانهای ابدی ضمن مرور موفقیتها و شکستهایشان، آنها را به طور سیستماتیک ارزیابی کرده و درسهای حاصل از این تجربیات را به شکلی که کاملاً در دسترس کارکنان باشد، ذخیره کنند. در قلب چنین رویکردی توجه به تفاوت میان شکست مولد در مقایسه با موفقیت غیر مولد است. شکست مولد تجربه ای است که منجر به بینش، درک و افزایش سطح سازمان میشود. در مقابل، موفقیت غیر مولد زمانی اتفاق می افتد که چیزی به خوبی پیش میرود اما هیچکس نمی داند چگونه و یا چرا.
4- یادگیری از دیگران
بدیهی است که یادگیری سازمانی نمی تواند کاملاً متکی بر داخل سازمان باشد. مدیران روشنفکر می دانند که حتی سازمانهایی با کسب و کار کاملاً متفاوت می توانند منابع غنی ایده های جدیدی برای تفکر خلاق باشند. تعبیر عملی که می توان برای فعالیت اخذ ایده و بینش از سایر سازمانها به کار برد« الگو برداری» است.
الگو برداری عبارتست از یک جستجو مداوم و تجربه یادگیری برای کسب اطمینان از اینکه بهترین شیوههای موجود استفاده از محیط کسب و کار شناسایی، تجزیه و تحلیل، اخذ و اجرا شدهاند.
5- انتقال دانش
ایدهها زمانی حداکثر تأثیر را دارند که به طور گسترده ای به اشتراک گذاشته شوند. جزئیات بسیاری در انتقال مفاهیم و تجربیات مدیریتی وجود دارند و برقراری ارتباط دست اول با افراد صاحب این دانش تنها راه یادگیری آن است.
[1] Bleed
علی جباری دکتری مدیریت آموزشی