زن، مادرِ توسعه
زنان از بازیگران کلیدی اجتماع و از مهمترین عوامل توسعهاند که مردان توسعهساز نیز در دامان آنها پرورش یافتهاند و توسعه پایدار، وابسته به توسعه منابع انسانی است و توسعه منابع انسانی، حول محور «زنان» پایهریزی میشود؛ امّا آنها در گذشته، همواره با این تفّکر که جنس قویتر، شایستگی برعهده گرفتن مشاغل و وظایف ریشهای را دارد، روبهرو بودهاند و شاید به همین علّت است که کمکم، این فرضیه در ذهن همه جای گرفت که زنان، قابلیتهای ذهنی و استعداد کمتری نسبت به مردان دارند. در نتیجه، از عرصههای اجتماعی فاصله گرفتهاند و همین محصور شدن در محیط خانواده و مشغول شدن به وظایفی که صرفاً نیازهای فیزیولوژیکی (طبیعی) خانواده (چون تهیه خوراک، پوشاک و ...) را تأمین میکرد، مانع از حضور فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آنها در جامعه شد.
در دهه 1970 میلادی، مسائل مربوط به شرکت همه جانبه زنان در فرآیند برنامه توسعه ملّی، به تدریج وارد دستور کار سازمانهای توسعه و عمران بینالمللی شد. سالهای بین 1976 تا 1985، از سوی سازمان ملل متّحد «دهه زنان» نام گرفت. این دهه، نقش مهمی در بررسی و شناخت جایگاه زن در توسعه اقتصادی و اجتماعی کشورها، محل زندگی و گرفتاریهای مربوط به زنان داشت و چارهاندیشیهایی توسط محققان دانشگاهی و دستاندرکاران سیاسی به کار گرفته شد و نظراتی ارائه گردید، مثل نظریههای: «برابری (عدالت)»، «فقرزدایی»، «کارآیی»، و «توانا سازی».
یکی از نظریات مطرح شده در جهان در موضوع ارتقای جایگاه زن در توسعه، نظریه «زنان در توسعه (WID)» است که همان، نظریه برابری (عدالت) است. این نظریه میگوید: زنان، شرکت کنندگانِ فعال در فرآیند توسعهاند و از طریق نقشهای تولیدی و باروری و نگهداری و پرورش نیروی انسانی، خود، یک نقش بسیار مهم و اغلبْ شناخته نشده، در رشد اقتصادی کشورشان دارند.
این نظریه، کارش را با فرض بر اینکه استراتژیهای اقتصادی، اکثراً اثرات منفی بر امور زنان دارند، شروع نمود و تصدیق کرد که زنان را باید از طریق استخدام و معرفی به بازار کار، وارد فرآیند توسعه نمود.
مدّتی بعد، نظریهای با عنوان «نظریه بهرهکشی از زنان» مطرح شد. طبق این نظریه، هر چه به طرف صنعتی شدن و مدرنیزه شدن بیشتر پیش میرویم، بیشتر به پیدایش نوعی کارِ ارزان توسط زنان منجر میشود. زنان در بخش تولیدات صنعتی، نقش مهمتری پیدا میکنند؛ امّا مورد بهرهکشی قرار میگیرند؛ چون به آنها به عنوان نیروی کارِ درجه دوم نگریسته میشود. حتی از آنها انتظار میرود که در مقابل کاری که انجام میدهند، از خود گذشتگی نشان دهند و کار انجام شده را بدون دستمزد و صرفاً برای بهبود وضع خانوادگی و محل سکونتشان انجام دهند؛ ولی در مورد مردان، چنین انتظاری نمیرود. یک مثال خوب در این مورد، در سال 1987 رخ داده است که یونیسف در هندوستان، پروژهای را به اجرا درآورد.
در این پروژه برای کار مردان، حقوق و دستمزد در نظر گرفته شده بود؛ ولی برای کار زنان، هیچ حقوق و مزایایی تعیین نشده بود.
زن، توسعه و مدیریت
زنان در بسیاری موارد، قابلیت ذهنیِ بالایی از خود نشان دادهاند. از جمله این استعدادها ـ که نقش مهمّی در فرآیند توسعه جوامع دارند ـ عرصه مدیریت است. مدیریت زنان، اگر چه در برخی موارد با کملطفی مواجه شده است، ولی معمولاً کارآیی خود را نشان میدهد.
مردان، 94 درصد موقعیتهای مدیریتی شرکتها را برعهده دارند. این حقیقت که تقریباً همه مدیرانْ مرد هستند، در سازمانها بر حسب جنسیّت، توضیح داده نمیشود. در عوض، این توضیح داده میشود که این افراد، شایستگی یا صلاحیت شخصی دارند. گفته میشود که مردها به منزله افراد حقیقی و نه جنس مذکر، از کیفیت صحیح مدیریتی برخوردار هستند. بُعد جنسیّتی مدیریت، تنها زمانی به چشم میآید که زنان در نقش مدیر و نه افرادی حقیقی، فاقد کیفیّتهای مورد نیاز برای مدیریت توصیف میشوند.
بر اساس نگاه غالب در جهان امروز، مردها، افرادی حقیقی و مدیرانی با جنسیّت خُنثی هستند؛ امّا زنان، مدیرانِ جنسیّتی، توصیف و تلقّی میشوند. بر این اساس، مدیریتِ مردان، هنجار به شمار میرود و زنانِ مدیر، انحرافی از این هنجار.
زن، توسعه و خانواده
اساس توسعه در خانواده، «تربیت صحیح» است. خانواده، مهد تربیت است و مادر، در رأس هرم خانواده قرار دارد. پس زنان، از دو جهت حائز اهمیت میشوند: یکی اینکه نیمی از جمعیت را شامل میشوند و دیگر اینکه در رأس هرمِ مهمترین واحد انسان هستند؛ واحدی که بر توسعه، بسیار مؤثر است.
در ایرانِ بعد از انقلاب اسلامی، مطالعه مستمر در خصوص نقش زنِ مسلمان در توسعه، با توجه به روندهای جهانی، صورت گرفت و راهکارهای لازم جهت بهسازی و تقویت این قشر جامعه ـ که مولّد نیروی انسانی است ـ انجام شد.
امام خمینی، جایگاه زن در توسعه را منبعث از مفروضات اساسی، جهانبینی و ارزشها و باورهای اسلامی میدانست و در مورد برابری زن و مرد در جامعه معتقد بود که: «در نظامِ اسلامی، حقوقِ زن و مرد، یکسان است. حقّ تحصیل، حقّ مالکیت، حقّ رأی، و کلاً [در] تمام جهاتی که مرد، حق دارد، زن هم حق دارد. و سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است و اگر زنهای انسان ساز از ملّتها گرفته شوند، ملّتها به النحطاط و تباهی محکوم میشوند».
امروزه، تلاش زنان فعّال اجتماعی در ایران، عمدتاً بر محور نظریه «شایسته سالاری» (یعنی نه مرد سالاری و نه تساوی جنسیتی) متمرکز است که با اسلام، تناسب بیشتری دارد. اروپا و امریکا هم توسعه خود را مدیون زنانی هستند که در زمان جنگ جهانی، هنگامی که مردان به جبهههای جنگ اعزام شده بودند، چرخ کارخانههای آنها را هم چنان به تحرک وا داشتند و به برکت بسیج زنان، برای تولید در کارخانههای جنگ بود که مردان توانستند در جبهههای بسیار دور به نبرد بپردازند.
در 1941 م، در فرانسه به منظور بسیج زنان در صنایع دولتی اسلحهسازی، استخدام زنان 20 تا 30 سال، که تحت پوشش نظارت کار (Work order) قرار میگرفتند، برای کارفرمایان بخش خصوصی، ممنوع شد.
در ایالت متحده در سال 1942 کمیسیون نیروی کار جنگ، تقاضای چهار میلیون نفر افزایش نیرو نمود که نخست، آنها را از بین بیکارانِ مرد یافتند؛ امّا از 1943 به بعد، لازم شد که از طریق روزنامه و رادیو در سراسر کشور از زنان امریکایی کمک بخواهند و تعداد زنان امریکایی که به کار اشتغال داشتند، از دهمیلیون در مارس 1941 به هجده میلیون در اوت 1944 رسید (شانزده میلیون در مشاغل غیر کشاورزی و دو میلیون در مشاغل کشاورزی).
باید زنان را به عنوان عوامل شرکت کننده در توسعه اقتصادی و همچنین به عنوان افراد ذینفع در منافعِ حاصل از توسعه اقتصادی، به حساب آوریم و برنامهریزان نیز باید از اثرات منفی پروژههای توسعه بر زنان، جلوگیری کرده، برنامههای خود را بر مبنایی طرح کنند که زنان را در فعالیتهای تولیدی شرکت دهند و دسترسی آنان را به منافع اقتصادیِ تولید، که همه در جهت به دست آوردن هدفهای کلی رشد اقتصادی و ملّی و توسعه کشور است، استوار نمایند.
اگر نیروی انسانی، از لحاظ تجربه، سلامت، مهارت، تعهّد و تخصّص، به روز باشد، میتواند به تمامی امور سازمان دهد. توسعه پایدار، منوط به توسعه منابع انسانی است و توسعه منابع انسانی، حول محور نقش زنان، پایهریزی میشود و مادر یا زن، در کانون آن قرار میگیرد. اگر به توسعه انسانی به صورت یک «فرآیند» نگاه شود، باید به چرخه عمر انسانها توجه شود که شامل چندین مرحله است (نوجوانی، جوانی، اشتغال، ازدواج و ...) که معمولاً این مراحل در خانواده و محل تحصیل، سپری میشوند ... سپس سرمایهگذاری در بخش خانواده (با محوریت مادر) و آموزش و پرورش هزینه تلقی نمیگردد. بلکه اساس برنامهریزی در توسعه ملّی است.
منابع
1 . نقش زنان در توسعه، دفتر امور زنان ریاست جمهوری و صندوق کودکان سازمان ملل متحد، تهران: انتشارات روشنگران، اول، 1372
2 . کتاب توسعه، ش6، به کوشش: جواد موسوی خوزستانی، تهران: نشر توسعه، 1374 .
3 . فصلنامه ریحانه، تهران: مرکز امور مشارکت زنان، شماره 7، تابستان 1383 .
4 . جنبش اجتماعی زنان، آندره میشل، ترجمه: هما زنجانیزاده، مشهد: نشر نیکا، اول، 1372 .
5 . بررسی و نقد فمنیسم، محمدرضا زیبایینژاد، قم: دفتر مطالعات زنان حوزه
علی جباری دکتری مدیریت آموزشی